حضرت رقیه(س) نقش بسزایی در تبدیل واقعه عاشورا به یک جریان تاریخی داشت
تاریخ انتشار: ۱ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۵۲۸۳۱۷
حجتالاسلاموالمسلمین محمد نوری در خصوص وجود مقدس حضرت رقیه بیان کرد: یکی از شهدای قیام حسینی در روز دهم محرم سال ۶۱ ه. ق که نقش بسزایی در تبدیل واقعه عاشورا به یک جریان سیال تاریخی داشت، حضرت رقیه (س) است.
حجتالاسلاموالمسلمین نوری کارشناس مذهبی گفت: یکی از شهدای قیام حسینی در روز دهم محرم سال ۶۱ ه.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این کارشناس مذهبی ادامه داد: حضرت رقیه (س) در شهر مدینه به دنیا آمد و در سن سهسالگی همراه پدر بزرگوار خود، امام حسن (ع) و اهلبیت ایشان به درخواست کوفیان عازم کربلا شد. امام حسین (ع) تا قبل از روز عاشورا بارها حضرت رقیه را مورد شفقت و مهربانی خود قرار داده و از ایشان دلجویی کردند و در مورد آن حضرت به حضرت زینب (س) سفارش نمودند.
وی افزود: پس از واقعه عاشورا، حضرت رقیه (س) به همراه حضرت زینب (س)، امام سجاد (ع) و سایر اسرا به کوفه و سپس به شام برده شد و در این مسیر رنجهای بسیاری را متحمل شد.
وی عنوان کرد: آن چیزی که سهساله ابیعبدالله (س) را از دیگر شهدای کربلا متمایز کرده است، بردباری، صبر و استقامت این دختر است. ایشان را بابالحوایج نامیدند و امروزه مردم نسبت به حضرت رقیه (س) ارادت خاصی دارند.
وی ادامه داد: نقل است که ۹ نفر از دختران ابیعبدالله (ع) در مسیر اسارت به شهادت رسیدند؛ اما این خیلی عجیب است که نام دیگر دختران امام حسین (ع) در تاریخ کمتر مطرح شده است. بهعنوانمثال در شهر بعلبک در «دمشق» یکی از دختران امام حسین (ع) به نام «سیده خوله» مدفون است که مردم لبنان و بیروت به آن خانم ارادت خاصی دارند و به زیارت ایشان میروند.
حجتالاسلاموالمسلمین نوری درباره وجه تمایز حضرت رقیه (س) با دیگر دختران و زنان کاروان کربلا، اظهار کرد: استقامت ایشان در بین اهالی کاروان بسیار زبانزد بود و مابقی دختران امام دارای چنین بردباری نبودند.
وی افزود: در میان دختران حضرت سیدالشهدا (ع)، حضرت رقیه (س) و حضرت سکینه (س) ترفیع درجه داشتند و توسل به آنها بسیار وارد شده است؛ چراکه خودشان سختی و صبر فراوان کشیدهاند و باب الحوائج هستند.
حجتالاسلاموالمسلمین نوری علت اختلاف در تاریخ و تحریف درباره حضور حضرت رقیه (س) را کمبود اسناد تاریخی دانست و گفت: اینکه ابیعبدالله (ع) دختری به نام حضرت رقیه (س) یا فاطمه صغری داشتند و در سن سه یا پنجسالگی در شام به شهادت رسیدند، قطعی است.
وی با اشاره اینکه به لحاظ تاریخی، درباره خیلی از شهدای کربلا ما مطلبی نداریم تصریح کرد: شهیدی در کربلا داریم که گفتهاند، آمد در میدان کارزار، کشت و کشته شد، فقط همین و هیچ اطلاعی از قبل آن نداریم. درباره شخصیت حر با این عظمتش اصلاً هیچچیز در تاریخ پیدا نمیکنید. خب حضرت رقیه هم مثل حضرت علیاصغر فقط یکلحظه و در یک مقطع کوتاه جاودانگی پیدا میکند به جهت عظمتش و گرنه ما چیزی در دست نداریم که بخواهیم نقش اینها را بررسی کنیم.
وی عنوان کرد: درباره شخصیت حضرت رقیه باید به کتاب کامل بهایی مراجعه کرد البته کامل بهایی از یک کتاب قدیمیتری که فکر میکنم به نام مطاعن معاویه باشد نقل میکند البته آن کتاب در دسترس ما نیست که بتوانیم به آن اعتماد کنیم. ولی خب به کسی که نقل میکند؛ یعنی عمادالدین طبری میشود اعتماد کرد. عمادالدین طبری این کتاب را در اولین دوران شیعی به بهاء تقدیم کرده که حرفهای شیعه زیاد در آن است. باشگاه خبرنگاران جوان سیستان و بلوچستان زاهدان
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: کارشناس مذهبی فرهنگی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۵۲۸۳۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
امام صادق(ع) و عبور از دوگانههای باطل
یکی از ابعاد مهم در سیره امام صادق(ع)، نهضت علمی و فرهنگی گستردهای بود که توسط ایشان جریان پیدا کرد. امام صادق(ع) نهضتی را که پدر بزرگوارش، امام محمد باقر(ع) آغاز کرده بود، به اوج رساند. عصر امام صادق(ع) یکی از پرتحولترین دورههای تاریخ اسلام است. این دوران با تضارب افکار و اندیشهها و پیدایش نحلههای مختلف و انواع انحرافها و بدعتها و عقاید باطل در جامعه همراه بود. بسیاری از این جریانهای فکری، دوگانههای باطلی بود که در برابر یکدیگر شکل گرفته بود و امام صادق(ع) با عبور از هر دو جریان، جریان سومی را به عنوان خط اصیل معارف اسلامی تبیین کردند.
اکنون برخی از این دوگانههای انحرافی و نحوه عبور امام صادق(ع) از آنها و تبیین جریان سوم و اصیل را بازگو میکنیم.
برخی از دوگانههای انحرافی در زمان امام صادق(ع)
جریان «اهل حدیث» یکی از جریانهای فکری دوران حضرت بود که تمرکز خود را روی روایات قرار داده و تعقل را کنار گذاشته بود، در مقابل این جریان «اهل رأی» بودند که در عقلگرایی افراط داشتند و به متون وحیانی توجهی نداشتند.
جریانی دیگر به نام «جبریه» قائل به جبر بودند و اختیار انسان را با استناد به توحید عملی زیرسؤال میبردند و در مقابل این جریان، «مفوّضه» انسان را بهصورت کامل مختار دانسته و عملاً سلطه و اراده الهی نسبت به افعال انسان را زیرسؤال میبردند. همچنین در رویکردهای تفسیری، جریانی بود که بهصورت کلی امکان تفسیر قرآن را زیرسؤال برده و قرآن را قابل تفسیر نمیدانست و جریانی دیگر بدون هیچ چارچوب مشخصی، به تفسیر قرآن میپرداخت تا جایی که کار به تفسیر رأی کشیده میشد.
در مباحث خاصتر و جزئیتر کلامی، جریانی در بحث خداشناسی و صفات الهی، قائل به تعطیل بود و «معطله» نام داشت. در برابر آن، جریان «مشبهه» و یا «مجسمه» بود که خدا را به مخلوقاتش تشبیه میکرد و برخی از آنها برای خدا جسم قائل بودند.
مقابله با دوگانههای انحرافی با تبیین جریان سوم
گفتیم اهل حدیث، کسانی بودند که عقل و علم را بهطور مطلق انکار کرده و تنها بر ظواهر قرآن و حدیث تکیه میکردند. این جریان درواقع اهل «جمود بر نص» بود و هرگونه تعقل در متن را کنار میگذاشت. در مقابل این جریان، جریان اهل رأی بود که عقلگرایی افراطی را دنبال میکرد و در استنباطهای فقهی نیز به جای تکیه بر متون دینی، اهل قیاس و استحسان بود. این جریان نیز در واقع اهل «اجتهاد در برابر نص» بود. امام صادق(ع) در برابر این دو جریان، جریان سومی را مطرح کرد که عبارت است از: «اجتهاد در نص». به این معنا که امام صادق(ع) نوعی جریان فقاهتی را تثبیت کرده و توسعه داد که در آن، تکیه بر منابع اصیل دینی و نصوص کتاب و سنت با رویکرد اجتهادی و بهکارگیری تعقل در استفاده از نصوص دینی محوریت داشت. این جریان از یک طرف مرزبندی با جریان اهل حدیث داشت، چرا که تعقل را به کار میگرفت و از طرف دیگر مرزبندی با جریان اهل رأی داشت، از این نظر که مبنا را منابع شرعی قرار میداد. این جریان سوم، عبور از دوگانه باطل جمود بر نص و اجتهاد در برابر نص بود.
در بحث توحید و امکان شناخت صفات خداوند، گفتیم اهل تعطیل معتقد بودند عقل آدمی راهی به شناخت اوصاف الهی ندارد و عملاً مانع هرگونه قضاوت درباره صفات خدا میشدند. در مقابل نیز اهل تشبیه معتقد بودند میان اوصاف الهی و انسان به لحاظ معنایی تفاوتی نیست و اوصاف خالق را به اوصاف مخلوقات تشبیه میکردند. امام صادق(ع) منظر کلامی متفاوت و نگاه سومی را به عنوان «اثبات بلاتشبیه» مطرح کرد. به این بیان که عقل میتواند صفات خدا مانند وجود، علم، قدرت و حیات را اثبات کند؛ اما نمیتواند به کُنه صفات الهی راه پیدا کند. پس ما صفات جمال و جلال خداوند را اثبات میکنیم؛ بدون اینکه خدا را به مخلوقاتش تشبیه کنیم.
یکی دیگر از مباحث کلامی، بحث مهم و پیچیده جبر و اختیار است. عدهای قائل به جبر شدند و با اتکا به توحید عملی، هرگونه اختیار را برای انسان نادیده گرفتند. به این معنا که ما اگر موحد هستیم، باید همه افعال را فعل خدا بدانیم و افعال انسان نیز مخلوق خداست و انسان در آن نقشی ندارد. در این نگاه هرگونه اراده و اختیاری برای انسان نفی میشود. در مقابل آن، جریانی قائل به تفویض بودند. به این معنا که میگفتند انسان در افعال خود کاملاً مختار و آزاد است و خدا نیز سلطهای بر افعال او ندارد. پس افعال انسان صرفاً با اراده و اختیار انسان انجام میشود.
امام جعفر صادق(ع) اینجا نیز در برابر هر دو جریان انحرافی، جریان سومی را با عنوان «امر بین الامرین» مطرح کرد. حدیث معروف «لاجبر و لاتفویض بل امرٌ بین الأمرین» اشاره به همین جریان سوم دارد. ما با وجدان خودمان درک میکنیم که قطعاً مجبور نیستیم و دارای اراده و اختیار هستیم. از طرفی قول به جبر، ظلم به خدای متعال است. اینکه ما انسان را مجبور بدانیم و در همین حال، او را مکلف بدانیم، معنا ندارد. تکلیف و عقوبت انسان بهواسطه فعلی که اختیاری دخصوص آن نداشته، ظلم و قبیح است و چنین چیزی نسبت به خدای متعال، محال است.
از سوی دیگر اگر اختیاری داریم، خدا این اختیار را به ما داده و ما به اذن او است که میتوانیم افعال خودمان را انجام دهیم، نه اینکه خدا دیگر بر ما سلطهای نداشته باشد. پس نه جبر درست است و نه تفویض و این همان امرٌ بین الأمرین است. همچنان که بزرگان دین فرمودهاند انسان در هر رکعت نمازش با جمله «بِحَولِ الله وَ قُوَّتِهِ اَقُومُ وَ اَقْعُد» نفی جبر و تفویض میکند. در واقع با عبارت «اقوم و اقعد» نفی جبر میکنیم و با عبارت «بحول الله و قوته» نفی تفویض.
در بحث تفسیر قرآن نیز اشاره شد عدهای هرگونه تفسیر قرآن را منع کرده و بر این باور بودند امکان فهم قرآن برای انسان وجود ندارد. به اعتقاد آنان قرآن یک متن معماگونهای است که فقط باید تلاوت شود. در برابر آنها، جریان دیگری نیز آنچنان در تفسیر آیات افراط میکردند که عملاً هیچ چارچوبی برای تفسیرشان وجود نداشت و هر چه به ذهنشان میرسید در مورد آیات قرآن گفته و رسماً تفسیر به رأی میکردند. امام صادق(ع) در برابر هر دو جریان، جریان سومی را به نام «تفسیر اجتهادی» که تفسیر بر مبنای حجت بود، بیان کرد. اکنون نیز مفسران شیعی از همین مبنا برای تفسیر آیات الهی پیروی میکنند. به این معنا که قرآن قابل فهم است و امکان تفسیر قرآن نیز وجود دارد؛ اما در چارچوب علم یا دلیل علمی. به بیان دیگر، ما باید برای هر برداشت تفسیری، حجت و دلیل معتبر داشته باشیم. این همان روش تفسیر اجتهادی است.
امام صادق(ع)، پایهگذار کلام، فقه و تفسیر شیعه
دوگانههای باطل جمود بر نص و اجتهاد در برابر نص، تعطیل و تشبیه، جبر و تفویض، منع از تفسیر و جواز تفسیر به رأی، همگی نمونههایی از جریانهای انحرافی و باطلی بود که در دوران امامت امام صادق(ع) رواج داشت و امام با نهضت علمی و فرهنگی همهجانبهای که به راه انداخت و معارف فراوانی که عرضه کرد و شاگردان فراوانی که پرورش داد، خط اصیل معارف اسلامی را تبیین و تثبیت کرد.
ما امروز میراثدار همان خط اصیلی هستیم که امام صادق(ع) در برابر این جریانهای انحرافی ترسیم کرد. کلام شیعه و فقه شیعه و تفسیر شیعه، محصول تبیین همهجانبه امام صادق(ع) و مرزبندی با جریانهای فکری انحرافی و دوگانههای باطل است.
منبع: روزنامه قدس